خاطرات من وبابایی برای فرشته مهربونمون

بازهم خدا صدام نشنید

1390/3/9 9:40
نویسنده : مامان وبابا
293 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز مامان خوبی امروز خیلی ناراحتم صبح که از خواب بیدار شدم تا برم صبحونه اماده کنم دیدم که

پری شدم خیلی ناراحت شدم رفتم بابای رو هم بیدار کردم بابای هم ناراحت تر از من شد

 

اخه دلت می یاد منو بابای رو اینقدر ناراحت کنی بابایی همش بهم دلداری می داد تا ناراحت نباشم ولی

می دونم که خودش بدتر از من ناراحت بود

خدایا حکمتت رو شکر چی بگم لابد لیاقت مادر شدن ندارم که به هم نی نی ندادی

نی نی من از خدا بخواه که تو رو زودتر به ما برسونه بهش بگو که بابای مهربون ومادر مهربون تو زمین منتظر  این هستن که ................

خدا جون شکر شکر شکر

شاهرخ من خودت ناراحت نکن عزیزم شاید مصلحت خدا به این هست که ...............

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان صفا
15 خرداد 90 22:53
با تقدیم احترام سلام عزیزم خدا حتما صدامونو میشنوه منتظر به وقتش اجابت کنه،شاید اگه خیلی زود بهمون یه فرشته بده اونقدر که باید قدرش ندونیم منم منتظر لطفشم، وب نی نی ما( گلکم ) هست ، سر بزنی خوشحال می شم البته من هم حتما به وبتون می یام تا خبر خوش بشنوم خانم گل .... اندکی صبر سحر نزدیک است....
shahab
18 خرداد 90 11:07
سلام متنی که نوشتی ناراحت کننده هست اما یک توصیه دوستانه میکنم و اونم اینه که بیخیال تمام این حرف ها بشین و اقدام کنین و به هیچ چیز جز اینکه کوچولوی نازتون به زودی دنیا میاد فکر نکنید